۲۸ شهریور ۱۳۸۹، ۸:۴۷

فیلسوفان مطرح جهان در گفتگو با مهر: انسان امروز در جستجوی معنویت است

فیلسوفان مطرح جهان در گفتگو با مهر: انسان امروز در جستجوی معنویت است

فیلسوفان و اندیشمندان معاصر معتقدند که عصر روشنگری نتوانست به شکست الهیات منجر شود و دین، باورهای دینی و جستجوی معنویت مورد توجه انسان امروز است.

بر اساس تعریف دائره المعارف ویکی‌پدیا عصر روشنگری در تاریخ فلسفهٔ اروپا، اصطلاحی است که برای سدهٔ هجدهم میلادی و یا دورهٔ طولانی‌تر یعنی عصر خردگرایی در سده هفده به‌کار می‌رود.

روشنگری اشاره به حرکت تاریخی روشنفکریِ است که مدافع عقل به عنوان مبنای سیستم زیبایی‌شناسی معتبر، اخلاق،حکومت و منطق بوده و به فیلسوفان اجازه می‌دهد که حقیقت قابل مشاهده را در جهان بدست آورند. روشن اندیشی در واقع واکنشی است در برابر شیوهٔ تفکر دیگری که پیش از آن در اروپا رایج بود.
 
در اوایل قرن هفدهم که زمینهٔ انقلاب علمی اروپا فراهم می شد دو مرجع مقتدر بر فضای فرهنگی اروپای غربی حکومت می‌کردند. اول احکام متون مسیحی، که کلیسای کاتولیک خود را نگهبان و مفسر آن می دانست و به هیچ شخص یا مقام دیگری اجازه نمی داد اظهار نظر کند، دوم ادبیات کلاسیک، آثار نویسندگان یونان و روم باستان، که در جنبش رنسانس (نوزایی فرهنگ) از نو کشف شده بود و گروه انسان گرایان(اومانیست ها) خوانندگان و طرفداران آن بودند.
 
این موضوع گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر را بر آن داشت تا دیدگاههای فیلسوفان و اندیشمندان معاصر جویا شود که در ادامه از نظر می‌گذرد.
 
هالدن: عصر روشنگری نتوانست به شکست الهیات منجر شود
 
جان هالدن استاد فلسفه دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند و فیلسوف اخلاق معاصر در خصوص عصر روشنگری و این موضوع که ابراز باورهای دینی در این عصر دشوار می‌نموده است به مهر گفت: فرهنگ روشنفگری در غرب در قرن 18 و 19 دو چالش اساسی و قدرتمند را علیه باورهای سنتی ایجاد کرد. اولین چالش از سوی طرفداران روشنگری (enlightenment) مطرح می‌شود که معتقدند اصول و مبانی ارزشها و تعهدات اخلاقی می‌توانند از وجوه ماهیت بشری (خرد و احساس) استخراج شوند. بر این اساس اخلاق دینی غیر معتبر و ناموثق بود. به عبارت دیگر ارزشهای اخلاقی را می‌توان از ماهیت انسان و وجوه او استخراج کرد و تعریف کرد.
 
وی تصریح کرد: چالش دوم از سوی طرفداران "طبیعت گرایی علمی" (scientific naturalism) مطرح شد. این گروه معتقد بودند که ماهیت انسان ماحصل و نتیجه تکامل است. این گروه با اتکا به داده‌ها و شواهد علمی دیدگاه دینی در مورد منشأ و خلقت انسان را نادرست و موهوم تلقی می‌کند. این گروه معتقد هستند که علم این اصول را به چالش گرفته است و این اصول بر این اساس نادرست هستند.
 
هالدن در ادامه افزود: در طول قرن بیستم روشن شد که هیچ کدام از این چالشها نتوانستند الهیات و خداشناسی را با شکست مواجه سازند. اگر چه آنها به معتقدان و پیروان دینی نیاز دارند که بتواند تبیین کند که چگونه از موضع الهیات و خداشناسی می‌توان اخلاق طبیعی و علوم طبیعی را با یکدیگر پیوند داد و با یکدیگر تطبیق داد.
 
مؤلف "فلسفه کاربردی: اخلاق، جامعه و فرهنگ" افزود: یک جواب و پاسخ مفید و جامع به این استعلام و خواست مبتنی بر شناسایی این موضوع است که در حالی که علم برای توصیف ترکیب و کنش عالم تلاش می‌کند و این موضوعات را دنبال می‌کند ولی در مورد معنا و ارزش این ترکیب و کنش حرفی برای گفتن ندارد.
 
دال‌می‌یر: فعالیتهای افراطی با عشق مورد تأکید ادیان منافات دارند
 
دکتر فرد دال‌می‌یر استاد فلسفه دانشگاه نتردام آمریکا در این خصوص معتقد است: در قرون 18 و 19 میلادی اعتقادات و باورهای مذهبی در محاصره موج شدیدی از عقلانیت مدرن قرار داشت.
 
وی افزود: در طول این قرون، روشنگری مدرن با تأکید افراطی بر عقلانیت و سکولاریسم باورهای مذهبی و دینی را در محاق فرد برده بود. امروزه محدودیتهای عقلانیت محض و سکولاریسم رادیکال توسط گروه کثیری از مردم مشخص شده و مورد تأیید قرار گرفته است. بر این اساس امروزه شاهد هستیم دفاع از باورهای دینی و ایمان دینی آسان‌تر از آن زمان است. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که هم در مورد باورهای دینی و هم در مورد عقلانیت نباید راه افراط را پیمود و توجه بیش از حد به یکی نباید به منزله نادیده گرفتن دیگری شود.
 
استاد فلسفه دانشگاه نتردام گفت: در مورد باورهای دینی هم توجه و تأکید افراطی بر آن نباید باعث طرد عقلانیت شود. افراطی‌گری دینی هم به اندازه عقلانیت و سکولاریسم رادیکال خطرناک است. همانگونه که سکولاریسم رادیکال دین و مذهب را به حاشیه برد، افراطی‌گری دینی نیز می‌تواند عقلانیت را به حاشیه سوق دهد.
 
مؤلف "شهر و عمل: کابردهای آن در نظریه سیاسی معاصر" تأکید کرد: ما همواره باید به آموزه‌ها و اصول کتاب مقدس انجیل و قرآن توجه داشته باشیم. روح این کتابهای مقدس مبتنی بر عشق و علاقه با تمام وجود به پروردگار است. این عشق و علاقه نه تنها به خداوند بلکه نسبت به همه همنوعان و کل بشریت در این کتابها وجود دارد و متجلی است. افراطی‌گری، تهدید همه بشریت است و حمله به آرمانهای انسانی و الهی است. هیچکدام از ادیان الهی افراطی‌گری و حمله به باورهای دینی و اعتقادی را قبول نداشته، آنرا تأیید نمی کنند .
 
اندرسون: محدودیتهای سکولاریسم را جدی بگیریم
 
دکتر الیزابت اندرسون فیلسوف اخلاق معاصر و استاد فلسفه دانشگاه میشیگان در این باره به مهر گفت: دفاع از باورهای دینی در اروپا و در قرن 18 میلادی سخت و دشوار بود. من ریشه این دشواری و سخت بودن را در قرن 17 میلادی جستجو و پیگیری می‌کنم. چند عامل در تحلیل رفتن دین در قرون 17 تا 19 میلادی دخیل بوده‌اند.
 
وی افزود: اولین دلیل این است که اروپا در قرن 16 میلادی درگیر جنگهای خونین میان پروتستانها و کاتولیکها بود. این جنگها سبب شد تا مردم پرسش کنند از اینکه چگونه دو گروه معتقد دینی در درگیری و جنگ دست به کشتار یکدیگر می‌زنند. آنها این پرسش را مطرح می‌کردند که بر اساس چه نوع اعتقاد دینی این امر توجیه می‌شود. برخی نظریه‌های الهیاتی نیز چنان مبهم و پیچیده بیان می‌شد که مردم از فهم و درک آن عاجز بودند و مردم این ابهام را زیر سؤال بردند. چیزی که مردم از دین فهمیده بودند به ارمغان آوردن صلح و آرامش و آسایش برای آنها بود و نه جنگ و خونریزی.
 
وی تصریح کرد: دلیل دوم این بود که رهبران دینی قدرت سیاسی گسترده‌ای را اعمال می‌کردند و به کرات از مردم برای فساد خود و اهداف شخصی خود هزینه می‌کردند. همین مسئله باعث شد تا دین نهادینه شده و سازمان یافته اعتبار خود را نزد مردم از دست بدهد. دلیل سوم این است که علم مدرن باعث شد تا در موضوعاتی که به دین نسبت داده می‌شد تغییر ایجاد شود. به عبارت دیگر، برخی مسائل به باورهای دینی نسبت داده می‌شد با علم مدرن اعتبار خود را از دست دادند. علم مدرن به توصیف و تبیین پدیده‌های طبیعی می‌پرداخت که پیش از آن توسط دین تبیین می‌شد.
 
وی افزود: مسائل و موضوعات پس از قرن بیستم تغییر کرد. علوم، تکنولوژی و نهادهای سکولار مدرن برای به طور گسترده‌ای بهداشت و ثروت را برای مردم به همراه داشت ولی آنها قادر نبودند که برای آنها صلح و عدالت به ارمغان بیاورند. میلیونها نفر از مردم متحمل درد و رنج و مرگ به دست نهادهایی شدند که توجیه کننده ایدئولوژیک آنها سکولاریسم بود. برای نمونه کمونیسم و استعمارگرایی نمونه‌های مشهودی از این نهادها هستند.
 
وی تأکید کرد: بر این اساس، مردم به دین به عنوان بدیل بهتر روی آوردند. از این رو، مردم به دنبال معنویتی می‌گشتند که در آنچه که منجر به قدرت و ثروت می‌شد نمی‌توانستند بیابند. از این رو، می‌بینیم که در برخی کشورهای ستمدیده کلیسا و مکانهای مذهبی تبدیل به محلی برای بیان انتقاد و مخالفت با حکومت در می‌آید. این در حالی بود که سایر مکانها و مجاری طرح انتقاد بسته بود و در آنها بیان آزادانه خواسته‌ها سانسور می‌شد.
 
وی افزود: دلیل آخر که طنزآمیز نیز است این است که همین اصلاحات سیاسی سکولار و لیبرال که ارمغان عصر روشنگری اروپا است به مثابه لطف و مرحمتی برای دین در می‌آید.
 
تالیافرو: سبک زندگی دینی با فلسفه سکولار محقق نمی‌شود
 
دکتر چارلز تالیافرو استاد کالج سنت اولاف مینه‌سوتای امریکا و فیلسوف دین معاصر در این مورد به مهر گفت:  حداقل چهار دلیل برای اینکه چرا فضای فکری و آکادمیک کنونی پذیرای موضوع باورهای دینی است، وجود دارند. اولین دلیل این است که دین و علم در یک کشمکش ضروری با یکدیگر قرار دارند. این کشمکش هنوز در برخی زمینه‌ها وجود دارد. برای مثال برای فیلسوفانی که اعتقاد به وجود خدا ندارند مانند ریچارد داوکینز و دانیل دنت هنوز بحث باورهای دینی مطرح است.
 
وی تصریح کرد: علاوه بر اینکه کیهان شناسی مبتنی بر "انفجار بزرگ" خلقت را تصادفی می‌داند برخی رویکردهای دیگر علمی نیز در مورد این موضوع اتفاق نظر دارند. برای بررسی بیشتر این موضوع می‌توان به مباحث و استدلالهای کیهان شناسی که در دائره المعارف استنفورد منتشر شده رجوع کرد. اختر فیزیک و فیزیک نجومی شرایطی را مورد بررسی قرار می‌دهند و مورد تأکید قرار می‌دهند که در آن به وجود آمدن ستارگان، سیارات و کهکشانها قابل تصور است.
 
استاد پیشین دانشگاه آکسفورد تأکید کرد: زیست شناسی تکاملی هنوز نتوانسته گزارشی کامل درباره چگونگی به وجود آمدن آگاهی ارائه کند. آگاهی، دنیای ذهن و روح این موضوع را به ذهن می‌آورند که واقعیتی برتر و غایی باید وجود داشته باشد. بنده در قالب کتابی این دیدگاهها و مواضع را مورد بررسی قرار داده و از آنها دفاع کرده‌ام.
 
وی افزود: دومین دلیل برای مطرح بودن باورهای دینی در محافل علمی و آکادمیک به زیر سؤال رفتن شک گرایی اخلاقی باز می‌گردد. یکی از موضوعاتی که فیلسوفان و اندیشمندان در قرن بیستم از آن رنج می‌برند این است که اخلاق را صرفاً به احساس اخلاقی تقلیل می‌دهند. فهمی که از مرجعیت عینی اخلاقی وجود دارد راه را برای اینکه اندیشه‌ای دینی را به صورت عینی مطرح کنیم باز می‌کند.
 
وی خاطر نشان کرد: سومین دلیل برای مطرح بودن موضوع باور دینی در محافل آکادمیک و فکری دوره معاصر، ظهور الهیات فلسفی در غرب است. امروزه شمار زیادی از فیلسوفان، باورهای دینی را صورتبندی می‌کنند و از این باورهای دینی در آثار تحلیلی و سیستماتیک خود دفاع می‌کنند.
 
وی تصریح کرد: چهارمین دلیل این است که برخی فیلسوفان سکولار و نه همه آنها، می‌بینند که باورهای مذهبی دیدگاهی کل‌نگرانه و رهایی بخش ارائه می‌کنند که در فلسفه سکولار وجود ندارد.
 
تکیم: سکولاریسم غرب را از معنویت محروم کرد
 
دکتر لیاقت تکیم استاد اسلام‌شناسی دانشگاهای دنور آمریکا در اینباره گفت: عصر روشنگری تهدید علیه دین را به ذهن متبادر می‌کند. چند عامل برای این موضوع و ادعا وجود دارد. در آن دوره دین با خرافات و موهومات پیوند زده می‌شد و اغلب در تعارض با دین پنداشته می‌شد. برای نمونه گالیله به جرم اینکه معتقد بود زمین به دور خورشید می‌گردد بازداشت و محاکمه شد. در مجموع قدرت فائقه پاپ و فساد کلیسا در آن زمان باعث می‌شود اعتماد به دین رو به کاهش رود.
 
تکیم یادآور شد: موضوع و نکته دیگر در مورد باورهای دینی در قرون 17 و 18 میلادی به انقلاب صنعتی باز می‌گردد. این انقلاب نوعی ماشینی شدن را باعث می‌شود که در مقابل باورهای دینی قرار می‌گیرد. برای مثال تأثیر این انقلاب در کشاورزی را شاهد هستیم که در آن چگونگی کشت محصول به نوعی با قدرت متافیزیکی ارتباط پیدا می‌کرد، ماشینی کردن این اعتقادات را با چالش مواجه کرد.
 
وی افزود: در حال حاضر در جامعه غربی شاهد ظهور بنیادگرایی هستیم. این بنیادگرایی که در ساحت سکولاریسم متبلور شده جامعه غربی را تهی از معنویت کرده است. در جهان اسلام شاهد شکست مکاتب و اندیشه‌هایی چون ملی‌گرایی، کمونیسم و ظهور افسون‌زدایی و عدم شیفتگی به نگرشهایی غربی را شاهد هستیم. این شکستها باعث شده جهان اسلام جواب پرسشهای خود را در درون دین خود جستجو کند.
 
گلسپی: انسان امروز در جستجوی معنویت است
 
دکتر مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک در این خصوص معتقد است: دفاع از باورها و اعتقادات دینی در قرون هجدهم و نوزدهم به چند دلیل سخت و دشوار بوده است. اگر چه پروتستانها و کاتولیکها در اروپا و آمریکا به همزیستی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر رسیدند ولی اشکال گوناگونی از باورهای مسیحی وجود داشتند که خود را درست و به حق می‌دانستند و گروههای مذهبی دیگر را ناحق و باطل می‌پنداشتند.
 
وی افزود: علاوه بر اینکه این موضوع در میان گروههای مذهبی درون مسیحیت صادق بود، در نگاه کلی پیروان مسیحی به ادیان اسلام و یهود نیز مصداق داشت. این باور در مواجهه میان اروپائیان و ساکنان مستعمرات آنها قابل مشاهده است. مشرکان اروپایی هم در مواجهه با ساکنان مستعمراتی، باورهای آنها را نادرست و باطل می‌پنداشتند.
 
مؤلف "ریشه‌های الهیاتی مدرنیته" تصریح کرد: این باور و نگاه اینچنینی با ظهور عقلگرایی و الحادگرایی ضعیف در عصر روشنگری تشدید شد و بدانجا رسید که ادیان به عنوان خرافات و موهومات مطرح شدند. در دوره ما و عصر حاضر بسیاری از باورها و دستاوردهای روشنگری زیر سؤال رفت چون بسیاری از باورهای عصر روشنگری منجر به بدبختی و مصیبت برای بشر امروز شد.
کد خبر 1153601

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha